خانه > ۱۳۸۱ > آبان

آرشیو ماهانه: آبان ۱۳۸۱

گریه

گریه گریه گریه…. کاش میل دوست ت رو نخونده بودم… می مونی مگه نه؟ دوس ت دارم..

متن کامل »

خودکشی

بابا خفن…. کم اوردم… ۲۲ تا والیوم ۷ تا LSD … ترکوندی که… می خوامت… کلی!

متن کامل »

حرف آجرها

امروز صبح از هر روز زودتر آمدم بیرون. حدوداً ۵:۳۰. خب من به ساین ها اعتقاد دارم. اول صبحی گناه بزرگی کرده بودم… بیرون که آمدم هوا تاریک بود. یک جور تاریکی ی آبی ی قشنگ که آدم را صاف می برد قبل از آفرینش. یک جور حس باستانی از آنهایی که در تخت جمشید به آدم دست می دهد. ...

متن کامل »

گوشت قرمز زیر پوست سفید

خوبی ی صبح های زود این است که تکراری نمی شود. هر روز یک مکاشفه ای دارد. حالا منفی یا مثبت. lol امروز یک دختر خیلی سفید دیدم. نمی دانم چرا هر کار کردم نتوانستم تصور کنم زیر این پوست سفید گوشت قرمز ( از آنهایی که می خوریم مثلاً گوشت گاو ) باشد با آن رنگ جگری ی کبود ...

متن کامل »
رفتن به بالا