کلاغ های بیداری جیغ می زدند، و خواب مردد بود. مرد با پالتوی پشمی صبح را کنار گورستان قدم می زد. درخت های تبریزی خش خش وار، آسمان را جارو می کردند، و برگ ها فرو می ریخت. باد سرد از پنجره ی نیمه باز بر صورت م، و بر صورت آن عابر که کلاه و پالتوی پشمی داشت می ...
متن کامل »آرشیو ماهانه: آبان ۱۳۸۳
از تو تو را
اسب ش را هی می کند. صدای سم ضربه ها ریتم می گیرد. خاک بلند می شود. عاشقان بخشوده می شوند… هر کس ز در تو حاجتی می خواهد/ من آمده ام از تو تو را می خواهم
متن کامل »زنگ ها
«روی پیانو را گرد گرفته است، و نتها ماههاست که ورق نخوردهاند.» مدتها بود که در خانه حرفی نگفته بود، و رنگ خانه را ندیده بود. پنجره را که خواست باز کند غیژغیژ فلز زنگ زده بلند شد: «عجب برفی میبارد. تمام شب ارتش مارش همیشه پیروزی زد، و در آخر شکست سختی خورد، و باز مارش پیروزی زد. و ...
متن کامل »اصلن ساده نیست
ساده نیست. اصلن ساده نیست آن کسی که عمری مؤاخذه ت کرده و دروغهای بزرگ و کوچک ت را توجیه ش کرده ای و هزار بار هزار جور کلمات خوارت نام نهاده، و تو معذرت خواسته ای، حالا کشف کنی که خود دروغی بزرگ بوده باشد در اصل و بخواهی به روی خودت نیاوری. پرنیان م با نام جدید ش ...
متن کامل »