مسعود بُربُر، ایسکانیوز- بحران آب جدی است و این را دولت به خوبی میداند. صریحترین بیان از بحران آب را معاون اول همین دولت اعلام کرده است. اما دولت با بحرانی که به آن آگاه است چه میکند؟
بحران اقلیمی ایران موضوعی نیست که به ناگهان ظهور و همه را غافلگیر کرده باشد. سالهاست کارشناسان نسبت به مصرف بیرویه و هدررفت آب در صنایع فرسوده و کشاورزی بیبازده ایران هشدار میدهند و هربار دولتها تنها به مصرف کنندگان شهری میگویند که شیر آب را کمی کمتر باز بگذارند. با این حال صنایع فرسوده و پرمصرف همچنان به کارشان ادامه میدهند و کشاورزان نیز چاههایشان را عمیقتر میکنند تا جایی که دشتهای کشور یکی یکی دچار فرونشست میشوند و هرگونه امکان جبران اشتباههای پیشین از دست میرود. با این حال، عمده برنامه دولتها در راستای رفع مشکلات صنایع و کشاورزی این بود که با احداث سدی رودخانهای را ببندند و با احداث تونلی آب را از رودخانهای به دشتی دیگر ببرند و به مشکلات اقلیمی ایران دامن بزنند. زاینده رود خشک شد و رد خشکی زندهرود بر نگاه مردم اصفهان مزمن شد و تونل کوهرنگ یک و دو به سومی رسید و تونل گلاب هم شماره دو خورد و بهشتآباد هم به کمک آمد، اما دردی از کسی دوا نشد.
واقعیت آن است که چالش بحران آب از چالشی همچون هدفمندی یارانهها هم جدیتر است. البته هنوز چند سالی مانده تا کار از زمینهای کشاورزی و شورهزار شدن دشتها و خشک شدن چشمههای روستاها به قطع آب شهرهای بزرگ برسد و مردم به دیده خویش آنچه بر سرشان رفته به تماشا بنشینند، اما دولت دکتر روحانی نه از جنس دولتهایی است که با درگیرکردن مردم به مسائل روزمره تهدیدهای بنیادین را از چشمشان پنهان کند و زمین سوخته تحویل دولت بعدی بدهد.
و اگر چنین است (که حتماً همه آنان که با همه چالشها و تردیدها به کابینه کنونی رأی دادهاند باور داشتهاند که چنین است) اعتراض مردم به طرحهای انتقال آب را باید سرمایه اجتماعی کلانی دید که سازمان محیط زیست و دیگر نهادهای متولی در دولت میتوانند به پشتوانه آن رویاروی شرکتهای بزرگی که منافعشان را در این طرحهای بزرگ و مخرب محیط زیست دنبال میکنند بایستند. به راستی چگونه است که طرحی که بیش از ۹۵ درصد آن طی سالهای اخیر اجرا شده و چیزی تا بهره برداری فاصله ندارد تازه در روزهای پایانی تابستان امسال مجوز گرفته است؟ بسیاری از معترضان پیکان انتقادشان را به سوی صدور این مجوز (که هنوز هم در پردهای از ابهام است) نشانه رفتهاند اما سؤال اصلی آن جاست که چگونه طرحی که تازه شهریورماه ۱۳۹۳ مجوزش صادر شده است مراحل پایانی اجرایی خود را پشت سر گذاشته است؟
کوتاه سخن آنکه دو راه پیش روی دولت تدبیر و امید برای رویارویی با بحران آب هست. یکی آنکه از کنار آن خاموش بگذرد و با اندک معترضان به طرحهای انتقال آب نیز برخورد امنیتی کند. در چنین حالتی از آنجا که طبقه متوسط شهری هنوز به طور مستقیم با بحران آب رویارو نشدهاند آب از آب تکان نخواهد خورد و بعید است دولت به مشکلی جدی بر بخورد و بحران با ابعادی جدیتر میراثی برای دولت بعدی خواهد بود. راه دوم آن است که با حذف یارانههای طبقه متوسط شهری و به ویژه صنایع فرسوده و کشاورزی با بازده پایین که علاوه بر یارانه انرژی از آب ارزشمند نیز به قیمت هیچ بهره میبرند، منابع لازم برای مبارزه با خشکسالی را فراهم کند و با یاری گرفتن از بدنه اجتماعی معترضان به مسائل اقلیمی رویاروی سودجویان بایستد و نظام و ملت را به طور یکپارچه و با استفاده از همه ظرفیتها و با همراهی همه بخشها برای نبرد با دیو خشکسالی بسیج کند.
به گمان نگارنده ابعاد بحران آنقدر هست که هیچ راه میانه و کژدار و مریز سرانجامی خوش برای دولت و ملت به دنبال نداشته باشد و شناخت و انتظاری که مردم از دولتمردان تدبیر و امید دارند نیز روشهای دولت پیشین را از آنان بر نمیتابد.